• ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5745 -
  • ۱۴۰۳ سه شنبه ۴ ارديبهشت

لب خندان بياور همچو جام

ابوالحسن واعظي

چندي پيش با دوستي  حرف مي‌زدم و از برف مي‌گفت و لذت ديدنش. به او گفتم برف به خودي خود يك شكل است مثل خاك يا اجسام ديگر اما آن چيزي كه روح او را تشكيل مي‌دهد چيز ديگري است كه در حس زيبايي‌شناسي توست، مثل نگاه دو جنس مخالف به هم، اشكال متفاوتي هستند اما آن چيزي كه باعث ارتباط عميق بين آنها مي‌شود فقط متفاوت بودن آنها نيست بلكه وجود تفاوتي است كه حس زيبايي‌شناسي را به شكلي عميق پرورش مي‌دهد. نيچه مي‌گويد هنر گريزي است از فرط واقعيت، اما انگار انسان براي گريز  از واقعيت به چيزهاي ديگري هم احتياج  دارد و يكي از اين گريزهاي بسيار مورد احتياج، جشن‌هاي همگاني است. تا به امروز فكر كرده‌ايد چرا چهارشنبه سوري يكي از سورهاي مورد علاقه ايرانيان است؟ البته منظورم انفجار ترقه‌هاي در حد نارنجك نيست، بلكه فلسفه وجودي آن است. براي اينكه اين دورهمي تنها همايشي است كه از جشن‌هاي همگاني براي جامعه ايران به يادگار مانده است. يعني تنها جشني است كه همه در جاي جاي ايران دور هم جمع مي‌شوند و با هم پايكوبي مي‌كنند و از فرط واقعيت چند ساعتي خودشان را فراموش و يك سال واقعيت‌هاي شكننده را به گوشه‌اي مي‌اندازند؛ واقعيت‌هاي اقتصادي و سياسي و اجتماعي و فلسفي كه آن‌قدر قوي هستند كه كسي را به سادگي ياراي بيرون آمدن از آنها نيست. واقعيت‌هايي كه مسوولان امور نه اينكه تلاش چنداني براي رفع آنها نمي‌كنند بلكه با تشديدش گريز از آن را هم غيرممكن مي‌كنند. حالا اين شرايط را به علاوه كنيد با جلوگيري از فراموش كردن آن فشارها، يعني جلوگيري از جشن‌هاي همگاني. اگر مثلا در چهارشنبه سوري كنسرت‌ها و جشنواره‌هاي مردمي در شهرهاي كوچك و بزرگ اجرا مي‌شد همين گريز اجتماعي از فرط واقعيت مي‌توانست يك دورهمي ملي را به وجود آورد كه هم در آن كسب و كارهاي اقتصادي باشد و هم فرصتي براي رفع همان واقعيت‌هايي كه از آنها راهي جز گريز نيست. البته مقابله با جشن‌ها فقط محدود به حاكميت نمي‌شود بلكه طرفداران و حتی مخالفان خارج‌نشين آنها هم هرچند وقت يك ‌بار كه در جاهايي كم مي‌آورند جشن‌هاي يواشكي خودشان را از ياد مي‌برند و ناگهان جامعه را با اين پرسش مواجه مي‌كنند كه با وجود اين همه معضل و غم‌هايي كه داريم چه وقت پايكوبي است؟ هميشه هم يادشان مي‌رود كه آيا اين معضلات در جوامع ديگر نيست؟ پس چرا آنها جشن‌هاي خودشان را از ياد نمي‌برند و اصلا ايران با اين همه قدمت و جشن‌هاي گوناگون، چرا بايد به جاي رفع غم‌ها، دورهمي‌هاي شادمانه‌اش را رفع كند؟ يا جوامعي كه غم‌هاي زيادتري دارند احتياج‌شان به سورهاي همگاني بيشتر نيست؟ البته آنهايي هم كه بزم‌هاي ملي را قبول دارند در اجراي آنها دست كمي از مخالفان اين جشن‌ها ندارند. بارها ديده‌ام كه در تلويزيون ايران و رسانه‌هاي خارج‌نشين در لحظات تحويل سال و سيزده روز عيد از موسيقي و سازهاي فاخر استفاده مي‌كنند كه از ديد روان‌شناسي جشن‌ها كاملا مردود است براي اينكه اين نوع موسيقي در ذهن بيننده هيچ نوع طربي ايجاد نمي‌كند و اصلا براي اين وقت‌ها ساخته نشده و به قول عامه در لحظه‌هاي شادي تو را ياد بدهكاري‌هايت مي‌اندازد! اين رسانه‌ها در روزهاي سيزده‌گانه نوروز براي اينكه خودشان را متفاوت و فاخر نشان دهند غالبا به تكرار مكررات روي مي‌آورند و با نشان دادن شخصيت‌هايي مثل حاجي فيروز و داستان‌هاي مهجور فولكلور نواحي بيننده بخت برگشته را مدام از حس جشن دور مي‌كنند. اين مخالفت‌ها و موافقت‌هاي كج‌انديشانه به قدري زياد شده كه بیشتر ايرانيان به وقت پايكوبي به ‌طور غيرطبيعي و ناخودآگاهي احساس گناه مي‌كنند كه مبادا به پيشينه و جامعه‌شان خيانتي كرده باشند درحالي اين طبيعي‌ترين حركت در هر جامعه‌اي است كه مي‌خواهد زندگي خوبي داشته باشد و براي همين است كه نوروز بزرگ‌ترين جشن فارسی‌زبانان نتوانسته مانند چهارشنبه سوري يك جشن همگاني باشد و در حد همان ماچ و بوسه‌هاي خانواده‌ها باقي مانده و مثل بیشتر همايش‌هاي باستاني‌مان نتوانسته پتانسيلش را به بالفعل تبديل كند؛ جشني كه شكل دارد اما روحي در كالبدش نيست.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون